خبر فوری

ادغام حضورِ ذهن و مداخله کوتاه‌ مدت از زبان دکتر فرزانه تاج آبادی فراهانی
ادغام حضورِ ذهن و مداخله کوتاه‌ مدت از زبان دکتر فرزانه تاج آبادی فراهانی

برای مشاهده عناوین مقاله یا خبر بر روی فهرست مطالب کلیک کنید

ادغام حضورِ ذهن و مداخله کوتاه‌ مدت از زبان فرزانه تاج آبادی فراهانی-كارشناس ارشد روانشناسي باليني

 من فرزانه تاج‌‌ابادی فراهانی هستم و در این مقاله قصد دارم به بررسی اثربخشی ادغام مایندفولنس (حضور ذهن) با مداخلات کوتاه‌مدت مبتنی بر زمان حال در روان‌درمانی بپردازم. هدف این نوشته آن است که نشان دهم چگونه ترکیب «تمرکز بر لحظه حال» با مداخلات روان‌شناختیِ کوتاه مدت می‌تواند به بهبود نتایج درمانی کمک کند.

در سال‌های اخیر، رویکردهای مبتنی بر مایندفولنس (Mindfulness) به عنوان یکی از مؤلفه‌های مؤثر در درمان روان‌‌شناختی توجه فراوانی یافته‌اند. تعریف کلاسیک مایندفولنس این است: «توجه عمدی، در لحظه حال، به‌گونه‌ای غیرقضاوتی».
با این حال، یکی از چالش‌های مهم برای بکارگیری مایندفولنس در بستر روان‌درمانی «زمان‌بر بودن» برخی برنامه‌ها مانند Mindfulness‑Based Stress Reduction (MBSR) یا Mindfulness‑Based Cognitive Therapy (MBCT) است. بنابراین، سؤال این است: آیا می‌توان اثربخشی آن را در مداخلات کوتاه‌مدت ـ که تمرکز خاصی بر لحظه حال دارند ـ حفظ کرد یا حتی ارتقا داد؟

در این راستا، پژوهش‌های اخیر نشان داده‌اند که مداخلات بسیار مختصر مایندفولنس نیز می‌توانند تأثیرات معناداری داشته باشند. مثلاً مطالعه‌ای بر روی متخصصان سلامت در آمریکا نشان داد که یک برنامه مایندفولنس با ۵ جلسه (در مجموع ۷٫۵ ساعت) منجر به کاهش استرس و اضطراب شد.
همچنین پژوهشی که مداخله تک­جلسه‌ای را بررسی کرده است، نشان می‌دهد که حتی یک جلسه مایندفولنس + مهربانی می‌تواند کاهش قابل توجهی در استرس، اضطراب و افسردگی ایجاد کند.
بنابراین، ادغام مایندفولنس با مداخلات کوتاه‌مدت مبتنی بر زمان حال، به نظر می‌رسد مسیر نوینی باشد که می‌توان در روان‌درمانی بالینی از آن بهره برد.

در ادامه، ابتدا به مفاهیم کلیدی می‌پردازیم، سپس ریشه‌های نظری، شواهد پژوهشی، مکانیسم‌های عمل، کاربردهای بالینی، محدودیت‌ها و پیشنهادات پژوهشی آینده را بررسی می‌کنیم.

مایندفولنس (حضور ذهن)

مایندفولنس به معنای آمادگی ذهنی برای «آگاهیِ خاموشانه» از تجربه‌ی لحظه حال است؛ یعنی توجه به آنچه در این «اکنون» می‌گذرد ـ ‌افکار، عواطف، حس‌های بدنی ـ به گونه‌ای غیرقضاوتی. این وضعیت ذهنی، با پرداختن به جریان طبیعی تجربیات، به کاهش درگیری با گذشته یا نگرانی از آینده کمک می‌کند.
در روان‌درمانی، مایندفولنس با هدف بالا بردن ظرفیت «آگاهی متقابل» (meta-awareness) و کاهش رِ‌ئاکتیویته، وارد درمان‌های رفتاری ـ شناختی، درمان پذیرش و تعهد (ACT)، و دیگر مداخلات شده است.

مداخلات کوتاه‌مدت مبتنی بر زمان حال

مداخلات کوتاه‌مدت (brief interventions) در روان‌درمانی اشاره به برنامه‌هایی دارد که دوره زمانی نسبتاً کوتاهی دارند، و غالباً تمرکز ویژه‌ای بر مهارت‌های خاص، یا بخش ویژه‌ای از فرآیند درمانی دارند. وقتی این مداخلات «مبتنی بر زمان حال» شوند یعنی تمرکز اصلی آن‌ها بر تجربه لحظه‌ای، آگاهی از بدن، احساسات و افکار در اکنون، و کاهش تحلیل یا پیش‌بینی آینده یا گذشته است.

تلفیق این دو رویکرد

تلفیق مایندفولنس با مداخلات کوتاه‌مدت مبتنی بر زمان حال، بدین معناست که در فرآیند درمانی، تکنیک‌های حضور ذهن مستقیماً به‌کار گرفته شوند، اما در چارچوب زمانی فشرده‌تر، با هدف دست‌یابی به دستاوردهای سریع‌تر یا فراهم آوردن امکان کاربرد در محیط‌هایی که زمان یا منابع محدودند.
در این ادغام، سه عنصر مهم دیده می‌شوند:

1. آموزش سریع مهارت حضور ذهنی

2. تمرین متمرکز بر لحظه حال در فرآیند درمان

3. به‌کارگیری این مهارت‌ها در موقعیت‌های روان‌درمانی برای بهبود علایم.

 

ادغام حضورِ ذهن و مداخله کوتاه‌ مدت از زبان دکتر فرزانه تاج آبادی فراهانی
ادغام حضورِ ذهن و مداخله کوتاه‌ مدت از زبان دکتر فرزانه تاج آبادی فراهانی

ریشه‌های نظری و مکانیسم‌های عمل

ریشه‌های نظری

رویکرد مایندفولنس از سنت‌های شرقی مدیتیشن نشأت گرفته، اما به‌سرعت در علوم روان‌شناختی مدرن وارد شد. پژوهش‌های اولیه نشان دادند که مایندفولنس می‌تواند منجر به کاهش استرس، افسردگی، اضطراب، و افزایش بهزیستی شود.
از منظر نظری، چند مکانیسم احتمالی برای تأثیر مایندفولنس مطرح شده‌اند:

کاهش واکنش عاطفی خودکار (automatic emotional reactivity): وقتی ما با آگاهی زمان حال به تجربه نگاه می‌کنیم، کمتر تحت تأثیر واکنش‌های پویا و سریعِ ناشی از خاطره یا تخیل قرار می‌گیریم.

افزایش انعطاف‌پذیری روان‌شناختی (psychological flexibility): با تمرین حضور ذهن، فرد می‌آموزد که تجربه را «همراهی» کند بدون آن‌که همیشه مجبور به گریختن یا اجتناب باشد.

کاهش تفکر تحلیل‌گرانه/افسرده‌وار (rumination) و نگرانی (worry): تمرکز بر لحظه حال مانع از آن می‌شود که فرد مکرراً در چرخه‌های فکری گذشته یا آینده گرفتار شود.

بهبود تنظیم هیجانی (emotion regulation): پژوهشی نشان داده است که مداخله ۱۲ ساعته مدیتیشن توانست به‌طور معنی‌داری سطح ذهن‌آگاهی (mindfulness) و توانایی بازسازی شناختی (cognitive reappraisal) را افزایش دهد.

چرا مداخلات کوتاه‌مدت؟

اگرچه مداخلات بلندمدت (مثلاً ۸ هفته‌ای) اثربخشی بالایی دارند، اما ممکن است به لحاظ زمان، هزینه و تعهد برای برخی مراجعان دشوار باشد. یکی از مطالعات نشان داد که برنامه بسیار مختصر ۷٫۵ ساعته در محیط کاری برای کاهش استرس مؤثر بوده است.
همچنین تحقیقات جدیدتر حکایت دارند که حتی مداخلات تک‌جلسه‌ای مایندفولنس می‌توانند منجر به کاهش معنی‌دار استرس، اضطراب و افسردگی شوند.
از این رو، این فرضیه مطرح می‌شود که با طراحی مناسب مداخلات کوتاه‌مدت مبتنی بر مایندفولنس، می‌توان دستاوردهای مؤثری در زمینه روان‌درمانی بالینی کسب کرد.

مکانیسم تلفیقی

زمانی که مایندفولنس وارد مداخله کوتاه‌مدت می‌شود، مکانیسم‌های زیر ممکن است نقش یابند:

آموزش سریع مهارت حضور در لحظه: مراجعان در بازه کوتاهی با تمرینات حضور ذهن (مثلاً تمرکز بر تنفس، مشاهده بدن، توجه به افکار بدون قضاوت) آشنا می‌شوند.

به‌کارگیری این مهارت در موقعیت درمانی: در جلسات روان‌درمانی، مراجع و درمانگر با هدف فعال کردن «حضور ذهنی در اکنون»، به موقعیت‌ها، افکار یا احساسات بدون تحلیل اضافه می‌پردازند.

افزایش همزمانِ مهارت و کاربرد: به جای آن‌که مهارت صرفاً آموخته شود، بلافاصله در موقعیت درمانی اعمال می‌شود (که موجب انتقال سریع‌تر به زندگی روزمره می‌گردد).

بهبود نتایج درمانی در بازه زمانی کوتاه‌تر: کاهش سریع‌تر علایم (مثلاً استرس، اضطراب، افسردگی) و افزایش انگیزه و پذیرش مراجع.

شواهد پژوهشی

در این بخش، به خلاصه‌ای از پژوهش‌های مرتبط با اثربخشی مایندفولنس و مداخلات کوتاه‌مدت می‌پردازم.

مطالعه مروری Keng و همکاران (۲۰۱۱) نشان داد که مایندفولنس تأثیرات مثبت متعددی بر سلامت روان دارد، از جمله افزایش بهزیستی، کاهش علایم روان‌شناختی.

یک مرور نظام‌مند و متا‌تحلیل (Ong et al., 2024) در حوزه سلامت کارکنان نشان داد که مداخلات مایندفولنس مؤثر در کوتاه‌مدت هستند.

مطالعه Ameli و همکاران (2020) که در یک مرکز تحقیقاتی بزرگ انجام شد، نشان داد یک برنامه مایندفولنس به مدت ۷٫۵ ساعتِ در طول ۵ هفته، استرس و اضطراب را کاهش داد.

مطالعه Fazia و همکاران (2020) که یکی از اولین مطالعات کوتاه‌مدت‌تر بود، نشان داد که ۱۲ جلسه ساعت‌به‌ساعت (۱ ساعته) مدیتیشن + آموزش علمی باعث افزایش سطوح ذهن‌آگاهی و تنظیم هیجانی شد.

مطالعه Vorontsova-Wenger و همکاران (2022) بررسی کرد که مداخله کوتاه مایندفولنس بر اضطراب، استرس و افسردگی مؤثر بوده است.

مطالعه Rubin et al. (2024) نشان داد که حتی مداخله تک جلسه‌ای (۱ ساعت) مایندفولنس + مهربانی توانسته است استرس، اضطراب و افسردگی را کاهش دهد.

مطالعه Blanck و همکاران (2018) نشان داد که تمرینات مایندفولنس به‌عنوان مداخله مستقل (stand-alone) مثبت اثرات بر اضطراب و افسردگی داشتند.

با جمع‌بندی این شواهد، می‌توان گفت که ادغام مایندفولنس با مداخلات کوتاه‌مدت مبتنی بر زمان حال دارای پشتوانه علمی مناسبی است. البته لازم است این شواهد با پژوهش‌های قوی‌تر، با نمونه‌های بالینی و پیگیری بلندمدت تکمیل شود.

کاربردهای بالینی

در این بخش، پیشنهاد می‌کنم چگونه می‌توان این ادغام را در روان‌درمانی بالینی به‌کار گرفت.

1. طراحی مداخله کوتاه‌مدت با مؤلفه مایندفولنس

برنامه‌ریزی ۴-۸ جلسه‌ای (مثلاً هفتگی یا دو بار در هفته) که هر جلسه شامل:
a) آموزش مهارت حضور ذهنی (مثلاً تمرکز بر تنفس، بدن، افکار)
b) تمرین لحظه حال در موقعیت درمانی (مثلاً توجه به تجربه درمان، احساسات جاری، تفکر جاری)
c) انتقال مهارت به زندگی روزمره با تمرین‌های کوتاه بین جلسات.

مثال: در جلسه اول، مراجع با مفهوم مایندفولنس و تمرین ۵-۱۰ دقیقه‌ای آشنا می‌شود؛ در جلسات بعد، تمرینات گسترش می‌یابد (مثلاً اسکن بدن، توجه به صدای محیط، مراقبه کوتاه).

2. تمرکز بر زمان حال در فرآیند درمان

درمانگر به کار می‌گیرد تکنیک‌هایی که مراجع را به تجربه اکنون سوق می‌دهد:

پرسش: «الان چه حس‌های بدنی داری؟»

مرور لحظه‌ای افکار یا تصاویر ذهنی بدون قضاوت: «فکر الآن چیست؟»

تمرین کوتاه مایندفولنس در ابتدای جلسه (مثلاً ۳-۵ دقیقه تنفس آگاهانه).

این تمرین باعث می‌شود مراجع کمتر در گذشته یا آینده «بماند» و بیشتر با تجربه جاری تماس یابد.

3. پیگیری و تقویت مهارت بین جلسات

ارائه تکالیف کوتاه ۵-۱۰ دقیقه‌ای روزانه یا چندباره در هفته (مانند تمرین تنفس آگاهانه، توجه به بدن، لحظه آگاهی).

درمانگر وضعیت تمرین‌ها را پیگیری می‌کند و آن‌ها را به جلسات بعد انتقال می‌دهد.

4. اندازه‌گیری نتایج و تنظیم برنامه

استفاده از ابزارهایی مانند Five Facet Mindfulness Questionnaire (FFMQ) برای سنجش ذهن‌آگاهی.

سنجش علایم استرس، اضطراب، افسردگی پیش و پس از مداخله.

تنظیم برنامه بر اساس میزان پیشرفت مراجع؛ اگر لازم بود جلسات بیشتر یا تمرینات تکمیلی اضافه شود.

5. وارد کردن به گروه‌های خاص یا محیط‌های محدود

این نوع مداخله – کوتاه، متمرکز، ساده – مناسب محیط‌هایی است که زمان یا منابع محدودند: مانند کادر درمان، مدارس، مراکز مراقبت کوتاه‌مدت.

برای مثال، مطالعه بالا نشان داد که برنامه ۷٫۵ ساعته در محیط کاری موفق بوده است.

مزایا و محدودیت‌ها

مزایا

دسترسی سریع‌تر: زمان کوتاه‌تر مداخله به معنای کاهش موانع زمانی و مالی برای مراجعان و مراکز درمانی.

افزایش انگیزه و پذیرش: وقتی مراجع احساس می‌کند تغییر ممکن است در مدت کوتاهی رخ دهد، احتمال ادامه همکاری بیشتر می‌شود.

قابلیت کاربرد بیشتر: می‌تواند در محیط‌های مختلف (دبیرستان، دانشگاه، محیط کاری، بحران‌ها) به‌کار رود.

ترکیب مهارت با درمان: با رفتن از صرف آموزش مایندفولنس به کاربرد عملی آن در روان‌درمانی، انتقال مهارت به زندگی واقعی تسهیل می‌شود.

محدودیت‌ها

پیگیری بلندمدت محدود: بسیاری از مطالعات تنها نتایج کوتاه‌مدت گزارش کرده‌اند؛ تأثیرات طولانی‌مدت کمتر بررسی شده‌اند.

نمونه‌های بالینی محدود: برخی پژوهش‌ها در جمعیت‌های عمومی و نه مراجعان بالینی انجام شده‌اند؛ بنابراین تعمیم به مراجعان کلینیکی با اختلالات شدیدتر ممکن است دشوار باشد.

عمق درمان کمتر: مداخلات کوتاه‌مدت ممکن است نتوانند به عمق بسیاری از مسائل روان‌شناختی برسند که معمولاً نیازمند درمان گسترده‌تر هستند.

کیفیت اجرای تمرین‌ها: موفقیت برنامه به کیفیت هدایت تمرین‌ها توسط درمانگر و تعهد مراجع بستگی دارد. اگر تمرین‌ها به‌صورت سطحی اجرا شوند، ممکن است اثرات کاهش یابد.

پیشنهادات برای پژوهش‌های آینده

 چند پیشنهاد برای توسعه این حوزه دارم:

1. طراحی و اجرای کارآزمایی‌های کنترل‌شده با مراجعان بالینی (مثلاً اضطراب شدید، افسردگی عمده، اختلال استرس پس از سانحه) برای سنجش اثربخشی ادغام مایندفولنس با مداخلات کوتاه‌مدت.

2. بررسی پیگیری‌های بلندمدت (۶ ماه، ۱۲ ماه) تا ببینیم آیا اثرات اولیه پایدارند یا نیاز به «ذخیره» تمرین دارند.

3. مقایسه مستقیم بین مداخلات کوتاه‌مدت مبتنی بر مایندفولنس و مداخلات بلندمدت (مثلاً ۸ هفته) از نظر کارایی، هزینه، پذیرش، نرخ ترک درمان.

4. بهره‌گیری از سنجش‌های بیولوژیک یا نوروفیزیولوژیک (مثلاً تغییرات در تنظیم سیستم عصبی خودمختار، امواج مغزی) برای درک بهتر مکانیسم‌های عمل.

5. توجه به تفاوت‌های فردی: چه مراجعانی بیشتر از این نوع مداخلات سود می‌برند؟ (مثلاً سطح اولیه ذهن‌آگاهی، میزان اضطراب، ویژگی‌های شخصیتی)

6. طراحی برنامه‌های مایندفولنس کوتاه‌مدت مختص فرهنگ‌های مختلف (با توجه به زبان، مذهب، زمینه فرهنگی) و بررسی اثربخشی آن‌ها در بافت‌های غیربهداشتی.

نتیجه‌گیری

ادغام مایندفولنس با مداخلات کوتاه‌مدت مبتنی بر زمان حال، فرصت بسیار خوبی در عرصه روان‌درمانی بالینی فراهم می‌آورد تا با صرف کم‌تر زمان، مهارت حضور ذهن را به مراجعان آموزش دهد، و این مهارت را در فرآیند درمان به‌کار گیرد. شواهد پژوهشی نشان می‌دهد که حتی مداخلات کوتاه‌تر می‌توانند منجر به کاهش استرس، اضطراب، افسردگی شوند.
با این حال، برای به‌کارگیری تصمیم‌مند این رویکرد در محیط‌های بالینی، نیاز به پژوهش‌های بیشتر، پیگیری بلندمدت و تطبیق فرهنگی وجود دارد.
در نهایت، من به همکارانم توصیه می‌کنم که این ترکیب را در برنامه‌های درمانی خود بگنجانند، خصوصاً زمانی که محدودیت‌های زمانی یا کارکردی وجود دارد، زیرا می‌تواند پل مؤثری برای ارتقای کیفیت مراقبت روان‌شناختی باشد.

صفحه ی اصلی